پاییز
هوا آفتابی اما خنگ بود. یک روز قشنگ پاییزی زودرس. پشت شیشه اتاقم کدو تنبل و خفاش ژله ای چسبوندم بعدش فکر کردم که هنوز که خیلی زوده.
بله پاییز خانم داره میاد و من چقدر عاشق پاییزم و هرچیزی که به پاییز مربوط میشه. برگهای زرد و قرمز صدای بازی و خنده بچه ها توی حیاط مدرسه.... صدای بچه ها همه جای دنیا یکجوره. قدیمها بچه ها توی کوچه ما فوتبال بازی میکردن و من نسرین که چشمهاش سبز بود کش بازی و طناب باز ی میکردیم. امروز زنگ تفریح توی حیاط محو باد و افتاب ملایم و صدای بچه ها شده بودم اونقدر ریلکس بودم که داشت خوابم میبرد.
-پسرک پایین داره بوقلمون برگر درست میکنه من هنوز لباسهای بیرونم رو در نیاوردم و دارم مینویسم.
- برای ماشینم هنوز مشتری پیدا نشده یکی دو روز بگذره شاید قیمت رو بیارم پایین.
-لنگه گوشواره طلام توی مدرسه گم شد. کاش پیدا بشه.
دو روز دیگه تولد آ هست نمیدونم براش چی بخرم.